حکمرانی غیرمتمرکز یا DAO؛ چالش‌ها و فرصت‌های یک آینده نزدیک

ویداد بی‌تاک هشتم با حضور جمعی از متخصصان و علاقه‌مندان به حوزه بلاکچین، رمزارزها و وب ۳ و با تمرکز بر مفهوم سازمان‌های خودگردان غیرمتمرکز برگزار شد. در بخش اول این رویداد در بحثی که مهدی بخشی، متخصص شبکه‌های بلاکچینی درباره مفهوم «حکمرانی غیرمتمرکز» ارائه کرد، سازوکارها، فرایندها، چالش‌ها و راهکارهای این مفهوم تشریح شد.

در بخش دوم این رویداد متخصصان میان‌رشته‌ای در حوزه‌هایی چون مدیریت، کسب‌وکار، جامعه‌شناسی و رمزارزها به طرح سؤالات و ابهامات خود در خصوص حکمرانی غیرمتمرکز پرداختند و با یکدیگر از فرصت‌ها و چالش‌های این مفهوم گفتند.

بی‌تاک رویدادی است درباره آینده و تغییرات آن که هر دو هفته یک بار برگزار می‌شود و در آن متخصصان، پژوهشگران و فعالان کسب‌وکاری حوزه‌های مختلف درباره روندها و تحولات نوآوری‌ها و فناوری‌های آینده صحبت می‌کنند. مطلبی که در ادامه می‌آید، ارائه‌ای است که مهدی بخشی در این رویداد از مفهوم و سازوکار «حکمرانی غیرمتمرکز» مطرح کرده است.

مدت‌هاست که درباره اقتصاد غیرمتمرکز و مبتنی بر بلاکچین و تأثیر آن بر جنبه‌های مختلف زندگی انسان‌ها صحبت می‌شود. بحث خیلی مهمی که در کنار این مباحث شکل گرفته، این است که در این شکل جدید از اقتصاد؛ مدیریت و حاکمیت بر شرکت‌ها و اصولاً جوامع به چه شکل خواهد بود.

به ‌عبارتی وقتی صحبت از پروژه‌هایی است که قرار است به شکل غیرمتمرکز تغییرات شگرفی را در زندگی جوامع مختلف رقم بزنند و تأثیرات و عملکردشان هم جهانی است، یک پرسش مهم این خواهد بود که مدیریت و راهبری این پروژه‌ها چگونه باید انجام شود؟

نکته مهم این است که ما هنوز درک روشنی از آینده «راهبری و مدیریت شرکت‌ها نداریم» و باید منتظر زمان باشیم تا ابهامات کمتر و دانسته‌هایمان بیشتر شود، اما چیزی که شکی درباره آن نداریم، این است که نیازمند یک شکل جدید حاکمیت (GOVERNANCE) هستیم که بتواند فضاهای غیرمتمرکز را کنترل و با در نظر گرفتن منافع جمعی، آن را مدیریت کند.

اعتماد و نقش آن در حاکمیت غیرمتمرکز

پیاده‌سازی پارادایم‌های جدید مدیریتی و تعارض‌ها و چالش‌های آن در برابر شکل فعلی مدیریت و حکمرانی مهم‌ترین مسائلی است که احتمالاً در سال‌های آینده در حوزه حکمرانی با آنها روبه‌رو خواهیم شد.

در بلاکچین مهم‌ترین متغیر مفهوم اعتماد است. اینکه شما به جای اعتماد به یک نفر یا سازمان سوم به یک پلتفرم یا شبکه اعتماد می‌کنید. همین اعتماد است که امکان تعریف غیرمتمرکز پروژه‌ها و شبکه‌ها و محصولات بلاکچینی را فراهم کرده است. از پروژه‌های مالی غیرمتمرکز گرفته تا دارایی‌های غیرمتمرکز و در نهایت راهبری و حکمرانی غیرمتمرکز.

منشاء اعتماد در بلاکچین هم این منطق است که همه مطمئن هستند نودها (NODEs) در حال اجرای کدهای مورد توافق شبکه هستند. به ‌عبارتی در بلاکچین ابتدا یک منطق به کد تبدیل می‌شود و آن کد روی یک شبکه متشکل از نودهای متعدد که امکان دستکاری و تقلب را ندارند، اجرا می‌شود.

تا زمانی هم که نودهای شبکه، کد را اجرا می‌کنند و کد سالم و دستکاری‌نشده باشد، همه‌چیز قابل اعتماد است. این منطق و تعریف ساده اعتماد در یک شبکه بلاکچینی است. اما یک چالش اساسی شبکه‌های بلاکچینی این است که کدها و به‌طور کلی شبکه‌ در طول زمان نیاز به تغییر پیدا می‌کنند. اینکه چطور باید این تغییرات را اعمال کرد، یک پرسش بسیار کلیدی است.

تحت تأثیر شرایط اجتماعی یا اقتصادی، مشکلات و عیوب کد‌ها یا حتی هک‌شدن نیاز به تغییر ایجاد می‌شود. مسئله‌ای که مطرح می‌شود این است که وقتی یک اساسنامه مورد توافق همه اعضای شبکه وجود دارد که کسی هم امکان تقلب و دستکاری آن را ندارد، اگر همین اساسنامه روزی نیاز به اصلاح پیدا کرد، چطور باید آن را تغییر داد؟

اگر قرار باشد وضعیت شبکه که فرضاً در برابر حملاتی، آسیب‌پذیر نشان داده، ارتقا پیدا کند، چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ اینجاست که مفهوم حکمرانی غیرمتمرکز (DECENTRALIZE GOVENANCE) یا حکمرانی بلاکچینی (BLOCKCHAIN GOVERNANCE) اهمیت پیدا کرده و کارکرد خود را نشان می‌دهد.

اینکه چه کسی صلاحیت دارد تغییرات را اعمال کند، اینکه اصلاً این تغییرات چه باید باشند و کدهایی که مورد اعتماد همه هستند، چطور باید تغییر کنند که آن اعتماد کماکان پابرجا باشد، چطور باید تغییرات را اعمال کرد که معماری انگیزه‌دهنده‌ بلاکچینی (INTENCIVE ARCHITECTURE) پروژه کماکان جذابیت‌های خود را حفظ کند و… سؤالاتی است که این شکل از حکمرانی باید بتواند به آنها پاسخ بدهد.

دو لایه محافظ مقررات‌گذاری در ساختارهای بلاکچینی

برای این پرسش‌ها حکمرانی غیرمتمرکز راهکارهای متنوعی دارد. بخشی از راهکارها هم در لایه پروتکل یا همان لایه بلاکچین دیده شده که عملاً پروتکلی است که همه اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز (DAPPs) روی آن بالا می‌آیند و می‌توان آن را به قوانین یک کشور تشبیه کرد که تمام تصمیم‌گیری‌ها درباره اینکه شبکه چه ویژگی‌هایی داشته باشد، چه کسی بتواند در آن فعالیت کند، مشوق‌های شبکه چه باشند، هزینه یا کارمزد شبکه چقدر باشد و… همه در این لایه قرار می‌گیرند. درست مثل قوانین یک کشور که مالیات وضع می‌کند، عوارض دارد، مجوز فعالیت صادر می‌کند و… .

یک لایه دیگر هم داریم که روی بلاکچین سوار می‌شود و از طریق قراردادهای هوشمند و اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز این لایه اجرا می‌شود. این لایه شامل پارامتر‌هایی است که در این اپلیکیشن‌ها جاسازی می‌شوند. مثلاً اگر درباره حوزه مالی غیرمتمرکز (DeFi) صحبت می‌کنیم، آنجا ما پارامترهایی داریم که مثلاً مشخص می‌کنند چقدر باید وثیقه گذاشت یا هر شکل دیگری از تصمیم‌گیری‌های مشابه را باید در این لایه که همان لایه اپلیکیشن است، بررسی کرد.

این لایه درست مانند قوانین شرکتی سنتی عمل می‌کند. به عبارتی دیگر ما لایه‌ای داریم که مشخص می‌کند در درون آن لایه تصمیمات و قوانین چه هستند. اگر بخواهیم این دو لایه را همزمان تعریف ‌کنیم، می‌توان گفت ما یک لایه کلی داریم که مثل قوانین یک کشور عمل می‌کنند و می‌گویند تجارت و کسب‌وکار یا زندگی چه محدودیت‌ها و مقرراتی دارد و زیر آن یک لایه دیگر داریم که می‌گوید در درون شرکت‌ها و نهادها و حوزه فعالیت آنها، شرکت و اعضا و سهام‌داران آن مجاز به چه رفتارها و تصمیم‌هایی هستند.

تغییرات در ساختارهای غیرمتمرکز چگونه اعمال می‌شوند؟

حالا بیایید ببینیم اگر بر اساس قوانین و حکمرانی بلاکچین و لایه‌هایی که شرح داده شد، بخواهیم تغییری در شبکه‌ای چون بیت‌کوین یا اتریوم انجام دهیم، دقیقاً حکمرانی غیرمتمرکز چگونه عمل می‌کند؟

درباره هر شبکه بلاکچینی شروع حکمرانی به این شکل است که یک قانون اساسی (یا به عبارتی DIGITAL CONSTITUTION) وجود دارد. مثلاً قانون اساسی شبکه بیت‌کوین می‌گوید که فقط ۲۱ میلیون بیت‌کوین می‌تواند وجود داشته باشد. یعنی طراحی اولیه پلتفرم یا شبکه با همین قانون اساسی دیجیتال شروع می‌شود و جلو می‌رود.

در مراحل مختلف این امکان وجود دارد که هر کسی بیاید و پیشنهاد بدهد و شبکه را بهتر کند. یعنی یک پروپوزال یا پیشنهاد جدید مطرح و به بحث گذاشته می‌شود و همه درباره آن صحبت می‌کنند و رأی می‌دهند. کسانی را هم که می‌توانند رأی بدهند، همان قانون اساسی مشخص کرده است. معمولاً در یک شبکه هر کسی توکن یا کوین آن را دارد، حق رأی دارد.

یا حتی ممکن است به ماینرهایی که عملاً باید داده را نگهداری و منتقل ‌کنند هم حق رأی داده شده باشد. اما مهم است که همه می‌توانند تصمیم‌گیری کنند که آیا ایجاد تغییرات جدید به نفع شبکه است یا خیر. فرض هم این است که آدم‌هایی که به هر شکلی سهام‌دار شبکه هستند، دوست دارند وضعیت آن بهتر شود تا سود بیشتری کنند. پس در چنین فرایندی فعالانه مشارکت خواهند کرد.

حتی این امکان وجود دارد که یک پروپوزال توسط اکثریت رد شود، اما یک اقلیت که به آن باور دارند خودشان آن را اجرا کنند و از اکثریت شبکه انشعاب کنند. یعنی مسیر حکمرانی آن‌قدر باز است که حتی اگر یک اقلیت نخواهند به نظر اکثریت تمکین صددرصدی بکنند، می‌توانند کاری را که فکر می‌کنند درست است، انجام بدهند؛ اما چیزی که حاصل می‌شود دیگر بلاکچین قبلی نیست و یک شبکه جدید است که صرفاً همان اقلیت روی آن فعالیت می‌کنند و خطری برای اکثریت ندارد.

البته بدیهی‌ است چنین انشعاب‌هایی باعث تضعیف بلاکچین اصلی خواهد شد. نمونه‌اش هم فورک‌ها یا همان انشعاب‌های شبکه بیت‌کوین است که در چند سال ابتدایی راه‌اندازی آن رخ داد. درست مانند این است که در داخل یک کشور کسانی که نتوانسته‌اند قوانین آن را تغییر دهند، در گوشه‌ای از همان کشور، قوانین مختص خودشان را تعریف و از دیگران دعوت کنند تا با آن قوانین زندگی جدیدی داشته باشند. البته خیلی مهم است که چقدر از ایده آنها استقبال می‌شود، چون در این شبکه‌ها اعتماد بالای کاربران است که ارزش می‌سازد.

هم در بیت‌کوین و هم در شبکه اتریوم دقیقاً چنین شکلی از حکمرانی دیده شده و قابل اجراست و در سال‌های گذشته با همین قوانین و حکمرانی این شبکه‌ها تغییر کرده‌اند و بهبود یافته‌اند. در لایه اپلیکیشن‌ها هم مدلی از حکمرانی در حال حاضر در حال اعمال‌شدن است که بیشتر کنترل پارامترهای دی‌اپ یا پارامترهای سازمانی را در دست یک دائو یا سازمان خودگردان غیرمتمرکز (Decentralized Autonomous Organization) قرار داده و این دائو است که تصمیم‌‌ می‌گیرد چه اتفاق‌هایی بیفتد.

تصمیم‌گیری دائو به چه شکل انجام می‌شود؟

معمولاً توکنی در شبکه‌های بلاکچینی ساخته می‌شود تحت عنوان توکن حکمرانی (یا GOVERNANCE TOKEN) که هر کسی این توکن را داشته باشد، می‌تواند در رأی‌گیری‌ها شرکت کند و درباره آینده پلتفرم حرف بزند و بگوید مثلاً پلتفرم چه مسیری را باید طی کند و چه چیزی به نفع پلتفرم است.

قاعدتاً چون این افراد توکن‌دار شبکه هستند، هر تصمیم اشتباهی به ضرر آنها خواهد بود و حداکثر تلاش‌شان این است که بهترین تصمیم‌‌ها گرفته شود. رأی‌گیری‌ها هم به شکل‌های مختلف انجام می‌شود، اما نکته اصلی این است که اگر شما بخواهید درباره پارامترها یا آینده شبکه رأی بدهید، باید حتماً کوین یا توکن آن را داشته باشید.

این‌گونه نیست که مانند مدل سنتی یک مدیرعامل یا یک هیئت‌مدیره به نمایندگی از همه تصمیم بگیرند که یک شرکت (در اینجا شبکه یا پروژه بلاکچینی) تغییر کند. در اینجا هر سهام‌داری می‌تواند به شیوه غیرمتمرکز در تصمیم‌گیری‌ها شرکت کند و نکته جالب هم این است که هر تصمیمی‌ گرفته شود، از طریق قراردادهای هوشمند به‌صورت خودکار اعمال و اجرا می‌شود. یعنی کسی نمی‌تواند مانع از این شود که وقتی یک تصمیم به شکل جمعی گرفته شد، آن تصمیم اجرا نشود!

اهمیت حکمرانی غیرمتمرکز در شبکه‌های بلاکچینی هم دقیقاً در همین‌جاست. یعنی وقتی تصمیم‌های درست‌تری گرفته می‌شود و همه به آنها پایبند می‌شوند و انشعاب‌ها و خروج‌های کمتری در نتیجه این حکمرانی‌ها انجام می‌شود، آن شبکه قدرتمندتر و قابل ‌اعتمادتر و ارزشش بیشتر می‌شود. در مقایسه با شبکه‌هایی که حکمرانی ضعیف‌تری دارند، مدام دچار انشعاب می‌شوند و قدرت و یکپارچگی و ارزش‌شان تحت تأثیر این خروج‌ها قرار می‌گیرد.

چالش‌های حکمرانی غیرمتمرکز

در حال حاضر حوزه حکمرانی غیرمتمرکز با چالش‌های زیادی روبه‌روست. چالش‌هایی که باعث شده با وضعیت مطلوب فاصله زیادی داشته باشد و بعضاً تصمیم‌گیری‌هایی را شاهدیم که به نفع جمع نیستند یا با روح غیرمتمرکز بلاکچین در تضاد باشند. حتی زیاد این بحث پیش می‌آید که اگرچه ما در حال صحبت درباره یک جنبش غیرمتمرکز هستیم، اما هنوز تفاوت‌های زیادی با مدل‌های قدیمی نمی‌بینیم.

نهنگ‌ها: مهم‌ترین چالش حوزه حکمرانی غیرمتمرکز این است که نهنگ‌ها یا همان کسانی که بخش زیادی از سرمایه یا توکن‌های یک پلتفرم را به دلایل مختلف در اختیار گرفته‌اند، قدرت زیادی دارند و می‌توانند به نفع خودشان تصمیم بگیرند. شاید روی کاغذ این یک ایراد اساسی نباشد.

اینکه کسانی که بخش زیادی از سهام یک شرکت را دارند، تصمیم‌گیرنده اصلی باشند، چندان غیرمنطقی به نظر نمی‌رسد، اما وقتی صحبت از فضاهای غیرمتمرکز می‌شود، این یک چالش محسوب می‌شود؛ چراکه وقتی درباره شبکه‌ای صحبت می‌کنیم که همه در حال فعالیت در آن هستند، چنین قدرتی می‌تواند به نفع کسانی باشد که فعالیت چندانی ندارند، اما قدرت زیادی در دست‌شان متمرکز شده است.

مراکز ذخیره و تبادل توکن‌ها: یک چالش دیگر این است که وقتی بخشی از توکن‌ها یا کوین‌ها را در اختیار مراکز تبادل و صرافی‌ها قرار می‌دهید، این امکان وجود دارد که با سرمایه یا توکن‌های شما بتوانند در رأی‌گیری‌ها شرکت کنند. حتی چالش خرید رأی کسانی که توکن دارند، درست مانند فضاهای انتخاباتی سنتی در اینجا نیز پابرجاست!

اما راهکار مقابله با این چالش‌ها در حکمرانی غیرمتمرکز چیست؟ شکی نیست راهکار اساسی این خواهد بود که مکانیسم‌هایی طراحی شود که افراد وقتی در این شکل از حکمرانی مشارکت می‌کنند، نتوانند با انگیزه‌های شخصی بر خلاف منافع جمع عمل کنند، اما راهکارهای مشخص‌تری هم برای رفع چالش‌های حکمرانی غیرمتمرکز ارائه شده که برخی از آنها با جدیت بیشتری در حال پیگیری و عملیاتی‌شدن هستند.

اثبات شخص: اولین راهکار اثبات شخص (یا همان PROOF OF PERSONHOOD) است. گفته شد که در این فضا هر کسی که دارای توکن است، می‌تواند رأی بدهد و مهم‌تر اینکه به‌نسبت توکن‌هایش می‌تواند رأی بیشتری هم بدهد. فارغ از اینکه چه کسی است و چند نفرند، رأی‌شان به نسبت تعداد توکن‌ها یا کوین‌هایی که دارند، کم یا زیاد خواهد بود، اما در این راهکار با کمک پلتفرم‌هایی که اثبات می‌کنند هر کسی که پشت یک رأی‌گیری است، فقط یک شخص است، می‌توان این چالش را برطرف کرد.

در این صورت چالش اساسی متمرکز شدن قدرت در دست برخی‌ افراد، برطرف خواهد شد. به عبارتی در این روش به جای کیف پول‌‌ها، افراد رأی می‌دهند؛ بدون آنکه هویت‌شان فاش شود.

رأی‌دهی کوادراتیک: یک راهکار دیگر برای کنترل قدرت نهنگ‌ها، رأی‌دهی بر اساس معادله درجه دو (یا quadratic voting) است که می‌گوید اگر شما بخواهید به اندازه K رأی بدهید، باید به اندازه K به توان ۲، کوین داشته باشید و عملاً هر چقدر بخواهید بیشتر رأی بدهید به شکل نمایی باید کوین بیشتری داشته باشید. این روش کمک می‌کند حتی کسانی که کوین زیادی دارند، در نهایت قدرت‌شان محدود و پلتفرم از سلطه نهنگ‌ها خارج شود.

شرط‌پذیری: راهکاری هم به نام Futarchy هست که در حوزه‌های سنتی سیاست و اقتصاد هم وجود دارد و استفاده می‌شود. این راهکار می‌گوید وقتی شما رأی می‌دهید، همزمان یک شرط را هم با نوع رأیی که می‌دهید، می‌پذیرید. به عبارتی شما می‌پذیرید که مثلاً اگر نتیجه رأی‌تان خسارت‌بار بود، بخشی از خسارت‌ها را جبران کنید.

مثلاً وقتی می‌گویید فلان اقدام برای جامعه مناسب است و به آن رأی می‌دهید، اگر خلاف آن ثابت شد، در جبران خسارت‌ها باید مشارکت کنید. این مدل از حاکمیت به‌دلیل رمزنگاری و عدم امکان دستکاری سوابق کاملاً قابلیت پیاده‌سازی روی بلاکچین را دارد.

اعتبار رأی‌دهندگان: یک مدل دیگر هم بر پایه اعتبار رأی‌دهندگان است. یعنی افرادی بر اساس رأی‌هایی که می‌دهند و نتیجه رأی‌های گذشته‌شان، یک اعتبار قابل مشاهده در شبکه خواهند داشت و معلوم است چه کسانی رأی‌های بدی داده‌اند یا با تصمیم‌های اشتباه بیشتر همراهی کرده‌اند یا برعکس. این مدل از حاکمیت هم به‌دلیل ثبت شفاف و دقیق سوابق در بلاکچین کاملاً قابلیت پیاده‌سازی دارد.

اشتراک‌گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *